
هوش هیجانی سازمانی یا OEI حوزهای نسبتاً جدید است که پتانسیل بسیاری برای رشد و پژوهش دارد. با در نظر گرفتن سازمان به عنوان یک موجود زنده که دارای ذهن، شخصیت، ارزشها، هنجارها، احساسات، خواستهها و نیازها است، میتوان تأثیر عمیق هوش هیجانی سازمانی در همهٔ جنبههای سازمان، از جمله رهبری، نیروی کار و فرهنگ کلی مشاهده کرد.
هوش هیجانی سازمانی به توانایی سازمان در شناسایی، درک، مدیریت و بهکارگیری هیجانات جمعی کارکنان اشاره میکند. این توانایی را با هدف بهبود روابط بین فردی، افزایش انگیزه و ایجاد محیط کاری سالم و مثبت به کار میگیرند. مفهوم OEI شامل فرهنگسازمانی، سیاستها، سبک رهبری و تعاملات تیمی است و بر فرآیندهای تصمیمگیری، موفقیت سازمانی، انعطافپذیری و رضایت شغلی تأثیر میگذارد. در ادامه این مفهوم را عمیقتر بررسی میکنیم و راههای تقویت آن را در سازمانها میآموزیم.
به کارگیری هوش هیجانی برای ارتقا عملکرد کارکنان
هوش هیجانی سازمانی، تأثیر مستقیم بر عملکرد تیمی و فردی کارکنان دارد. مدل دنیل گلمن، هوش هیجانی را به پنج مؤلفه خودآگاهی، خودتنظیمی، انگیزه درونی، همدلی و مهارتهای اجتماعی تقسیم میکند که در مقاله هوش هیجانی چیست به بررسی هر یک پرداختیم. در ادامه تأثیر هر مؤلفه بر بهرهوری در محیط کار را بررسی میکنیم.
تأثیر مولفههای کلیدی EQ بر بهرهوری کارکنان
هرمولفه EQ با کاهش استرس، تقویت روابط و افزایش تمرکز خروجی سازمان را ارتقا میدهد. طبق مطالعات انجام شده، EI با عملکرد کارکنان ارتباط مثبت دارد و تا ۹۰ درصد در موفقیت حرفهای کارکنان اثرگذار است.
۱. خودآگاهی: آگاه بودن به احساسات، نقاط قوت و ضعف خود به کارکنان کمک میکند که تصمیمگیریهای آگاهانهای بگیرند و واکنشهای احساسی کمتری در تصمیمهایشان دخیل باشد. این مولفه با کاهش دادن خطاهای تصمیمگیری، بهرهوری را تا ۲۵ درصد افزایش میدهد. زیرا افراد توانایی بهتری در تمرکز کردن دارند.
۲. خود تنظیمی: توانایی کنترل کردن تکانههای عاطفی و استرس، تحمل کارکنان را در برابر فشارهای کاری بیشتر میکند. توانایی خود تنظیمی باعث کاهش فرسودگی شغلی و حفظ طولانیمدت تمرکز میشود. این مهارت بهرهوری کارکنان را تا ۳۰ درصد بالا میبرد.
۳. انگیزه درونی: کارمندانی که انگیزه درونی دارند، هدفگذاریهای بلند مدت و خلاقیت بیشتری دارند. کارکانی با EQ بالا، سالانه تا ۲۹ هزار دلار درآمد بیشتری دارند. زیرا بهرهوری آنها از طریق تعهد بالاتر، دو برابر میشود.
۴. همدلی: توانایی درک احساسات دیگران همکاری تیمی را تقویت و تعارضات را کاهش میدهد. این مولفه با بهبود روابط، باعث نرخ نگهداشت نیروهای با استعداد میشود و بهرهوری تیم را تا ۲۰ درصد بالا میبرد.
۵. مهارتهای اجتماعی: مهارت برقراری ارتباطات مؤثر و شبکهسازی، پیشرفت سازمان را آسان میکند و باعث ایجاد محیط کاری پویا میشود. مدیرانی که EQ بهتری دارند، به واسطه ارتباطات نتایج تجاری بهتری کسب میکنند. زیرا تیمها را به سمت اهداف مشترک سوق میدهند.
آیا هوش هیجانی در تعهد سازمانی کارمندان تاثیر دارد؟
کارمندی با هوش هیجانی بالا، توانایی درک و مدیریت احساسات خود و دیگران را دارد. این توانایی به او کمک میکند که با چالشهای شغلی بهتر کنار بیاید و به سازمان و اهداف آن متعهد باشد. تحقیقات نشان میدهد که EI با تعهد سازمانی ارتباط مثبت دارد. یعنی کارمندانی با این مهارت، بیشتر در سازمان میمانند و برای اهداف سازمانی تلاش میکنند.
وقتی که مدیر یک سازمان دارای مهارت هوش هیجانی باشد، سبب بهتر شدن روحیه افراد در محیط کار میشود. کارمندان یک سازمان نیاز دارد که درک و حمایت شوند، نه اینکه صرفاً زیر ذرهبین مدیریت قرار داشته باشند. وقتی مدیر یک سازمان مشتاقانه به حرفهای کارمندان گوش میدهد، همدلی میکند و چالشهای تیم را شناسایی میکند، فضایی را ایجاد کرده که کارکنان دیده شوند و احساس کنند که ارزشمند هستند. این ارتباط آنها را به سازمان وصل نگه میدارد. مثلاً مطالعهای نشان داده که EQ رهبران، نرخ ترک شغل را تا 20 الی 30 درصد کاهش میدهد. زیرا این کارمندان، مهارت مدیریت استرس، ایجاد روابط سازنده با همکاران و توانایی بازخوردهای مثبت دارند.
در سازمانهایی با مدیران دارای EQ، رضایت شغلی کارمندان بیشتر میشود. تحقیقات نشان میدهد که مهارت هوش هیجانی رضایت شغلی و تعهد را افزایش میدهد. وقتی مدیران در شرایط سخت از کارمندان حمایت میکنند، آنها احساس تعلق بیشتری به تیم دارند و با دقت و اشتیاق وظایف خود را انجام میدهند. زیرا از تلاشهای آنها قدردانی میشود. برعکس اگر مدیر EQ پایینی داشته باشد، کارمندان ممکن است که احساس نادیده گرفتن شدن کنند و انگیزه آنها برای همکاری کاهش یابد. اما در محیطهای حمایتی، کارمند نه تنها در سازمان میماند، بلکه برای موفقیت سازمان تلاش بیشتری میکند. هوش هیجانی سازمانی وفاداری را تقویت و تمایل به ترک سازمان را پایین میآورد.
در ادامه راههای تقویت هوش هیجانی در محیط کار را توضیح میدهیم که برای تعهد سازمانی کارکنان قدمهای مؤثری بردارید.
تقویت هوش هیجانی در محیط کار
کارمندانی با مهارت هوش هیجانی در محیط کار یک دارایی استراتژیک محسوب میشوند. افرادی با EQ بالا در کار موفقتر، خلاقتر و همکاران بهتری هستند. خوشبختانه EQ یک مهارت قابل یادگیری است و با مهارتهای سادهٔ زیر میتوان آن را در محیط کار تقویت کرد.
۱. کلاسها و کارگاههای هوش هیجانی
برگزاری کلاسها و کارگاههای تقویت هوش هیجانی در سطح سازمان این مهارت را در کارکنان توسعه و ارتقا میدهد. پیشنهاد میشود که این آموزشها به صورت تعاملی باشد و شامل ارزیابی ۳۶۰ کارکنان و مدیران سازمان باشد که کارکنان درک بهتری از تأثیر رفتارهای خود بر دیگران داشته باشند.
۲. ترویج خود آگاهی
خودآگاهی پایه و اساس EQ است و افراد با استفاده از آن میتوانند احساسات خود را در لحظه شناسایی کنند. این امر سبب کاهش استرس و تصمیمگیریهای بهتر میشود. از جمله راههای تقویت خودآگاهی: نوشتن احساسات و افکار، روانشناس سازمانی، تمرینهای ذهنآگاهی یا mindfulness و تنفس عمیق به روش ویم هوف یا مرد یخی.
۳. فرهنگ بازخورد منظم و مثبت
فرهنگی حمایتی برای بازخورد منظم و مثبت در سازمان ایجاد کنید که کارکنان را بدون ترس از انتقاد به رشد شخصی ترغیب میکند و سببت تقویت مهارتهای اجتماعی آنها میشود. جلسات بازخورد را میتوانید به صورت هفتگی و دو طرفه برگزار کنید که علاوه بر تمرکز بر نقاط قوت، پیشنهادهای عملی هم برای بهبود رفتار داشته باشد.
۴. تقویت ارتباطات شفاف
ارتباطات شفاف و بر پایهٔ اعتماد تشکیل دهید که تعارض در آنها کاهش یابد. برای تقویت ارتباطات، جلسات هفتگی با موضوع ایدهها و بیان احساسات برگزار کنید و تأکید کنید که نظر هر فرد اهمیت دارد. روی مهارت گوش دادن فعال تمرکز کنید و با تکرار شنیدهها در جلسه نشان دهید که صحبتهای کارکنان را درک میکنید.
۵. جشن گرفتن پیروزیها و تلاشها
برای حفظ روحیهٔ تیمی و قدردانی از کارکنان، جشنهای دستاورد برگزار کنید. برای مثال از پروژههای تکمیل شده در یک ماه گذشته یا افزایش فروش برنامهای تشکر و قدردانی کنید و جوایزی به آنها اهدا کنید. برگزاری این رویدادهای تشویقی، نرخ خروج کارکنان از سازمان را کاهش میدهد.
۶. تقویت روابط شخصی خارج از محیط کار
کارکنان را به شناخت بهتر یکدیگر خارج از محیط کار دعوت کنید. شناخت بهتر همکاران، باعث افزایش همدلی در بین تیمها و تقویت کار تیمی میشود. این برنامهها میتواند در قالب گروههای کتابخوانی، بازیهای گروهی یا گفتگوهایی با موضوع آزاد باشد.
۷. تقویت تاب آوری
تابآوری یکی از گزینههای مهم در حفظ تعهد کارکنان به تیم است. استرسهای محیط کارگاهی بر روی روان کارکنان تأثیر میگذارد و مدیران برای مدیریت این شرایط باید روی مهارت تاب آوری کارکنان سرمایهگذاری کنند. این مهارتها شامل بن تخفیف برای کلاسهای یوگا، روانشناس سازمانی و مرخصی در شرایطی است که کارکنان به آن نیاز دارند.
چطور هوش هیجانی سازمانی به مدیران کمک میکند تعارضات را به فرصت تبدیل کنند؟
هوش هیجانی سازمانی، شامل ظرفیت یک سازمان برای جمعآوری، پردازش و بهرهوری از اطلاعات با هدف دستیابی به اهداف استراتژیک سازمانی میشود. مولفههای هوش هیجانی سازمانی شامل تفکر استراتژیک، هماهنگی و بهرهبرداری از دانش جمعی است. براساس مطالعات انجام شده، این مولفهها باهم ارتباط دارند و عملکرد سازمان را تا 20 الی 30 درصد بیشتر میکنند. در ادامه هر مولفه را توضیح میدهیم.
تفکر استراتژیک: منظور از مولفه تفکر استراتژیک؛ برنامهریزی بلند مدت، شناسایی الگوها و پیشبینی فرصتها یا تهدید مطابق با دانش سازمانی است. سازمانها با استفاده از تفکر استراتژیک، دانش را به استراتژی رقابتی تبدیل میکنند. برای نمونه، در محیطهای کاری پیچیده، این مؤلفه در حل شدن سریع ابهامها و تصمیمگیریهای آگاهانه اثرگذار است و مزیت رقابتی ایجاد میکند.
هماهنگی: هماهنگی یعنی اینکه اعضای سازمان منابع، فعالیتها و تلاشهایشان همه در یک مسیر و برای یک هدف مشترک حرکت کنند. این هماهنگی با ارتباطات خوب و همکاری منظم انجام میشود. این مؤلفه حل مسائل سخت را آسان میکند، زیرا اعضای تیم فعالیتهایشان را باهم تنظیم میکنند و راهحلهای مشترک ارائه میدهند. تحقیقات نشان میدهد که تقویت هماهنگی در تیمهای سازمانی، بهرهوری را تا ۲۵ درصد افزایش میدهد.
بهرهبرداری از دانش جمعی: این مؤلفه بر کاوش، استفاده از دانش و تخصص جمعی تمرکز دارد که تواناییهای گروهی بالاتر از تواناییهای فردی ایجاد شوند. سازمانها با این روش، دانش را از طریق ابزارهای ارتباطی و تنوع فکری میان اعضا به اشتراک میگذارند. نتیجه این اشتراکگذاری، نوآوری و توانایی حل بحرانها است. برای مثال: در همکاریهای استراتژیک، این مؤلفه یادگیری جمعی را آسان میکند و بهرهوری را افزایش میدهد.
چطور سازمانها میتوانند تعارضات را به فرصتی برای رشد و نوآوری تبدیل کنند؟
برای نمونه تعارض بین کارکنان نسلهای مختلف را توضیح میدهیم. در یک سازمان کارکنان نسل جدید تمایل بیشتری به استفاده از ابزارهای دیجیتال برای انجام کارهای خود دارند، در حالی که کارکنان با تجربه روشهای سنتی را ترجیح میدهند. در این شرایط ایجاد یک برنامه منتورینگ دو طرفه از سوی مدیریت سبب فرصتی برای رشد و نوآوری میشود. کارکنان جوان در این شرایط آموزش تکنولوژیهای جدید را برعهده میگیرند و کارکنان باتجربهتر، تجربههای مدیریتی و تخصصی خود را انتقال میدهند و یک همکاری تعاملی بین این دو نسل شکل میگیرد.
جمعبندی
هوش هیجانی سازمانی، مفهومی بسیار نوپا و کاربردی محسوب میشود. این مهارت بر پایهٔ درک، مدیریت و کنترل احساسات در محیطهای کاری ایجاد شده است. سازمانهایی که دارای این مهارت هستند، روابط بین فردی بهتر، بهرهوری بالاتر و نیروی کار متعهدتری دارند. به عبارتی مهارت هوش هیجانی سازمانی تنها یک مهارت نرم نیست و یک مزیت رقابتی استراتژیک است که رضایت شغلی کارکنان را افزایش میدهد و زمینه نوآوری و پیشرفت مداوم را فراهم میکند.
سوالات متداول
1. تفاوت هوش هیجانی فردی با هوش هیجانی سازمانی چیست؟
هوش هیجانی فردی به مدیریت هیجانات فرد در درک احساسات خود و دیگران اشاره دارد. اما هوش هیجانی سازمانی، توانایی سازمان در درک و مدیریت احساسات جمعی و ایجاد یک فرهنگ مثبت است.
2. هوش هیجانی چگونه به نوآوری سازمان کمک میکند؟
زمانی که تعارضات موجود در سازمان به جای سرکوب، مدیریت شوند، فضایی برای تبادل ایدهها شکل میگیرد. این فرآیند باعث حل مسائل به صورت خلاقه میشود و هم فضایی را برای نوآوری سازمان فراهم میکند.
3. آیا هوش هیجانی سازمانی را میتوان یاد گرفت و تقویت کرد؟
بله، هوش هیجانی سازمانی یک مهارت اکتسابی است. این مهارت را میتوانید از طریق دورههای آموزشی، ترویج خودآگاهی و تیم سازی در سازمان تقویت کرد.
4. آیا هوش هیجانی برای رهبران سازمان ضروری است؟
بله، هوش هیجانی در مدیریت و رهبری سازمان باعث ایجاد روابط سالم، جلب اعتماد کارکنان، افزایش نگهداشت کارکنان در شغل خود و… میشود.
5. چه روشهایی برای پیادهسازی هوش هیجانی سازمانی وجود دارد؟
کلاس و کارگاه آموزشی، ایجاد فرهنگ بازخورد دو طرفه، ترویج خودآگاهی، تقویت ارتباطات سالم در محیط کار و خارج از محیط کار، تقویت مهارت تاب آوری.
6. تاثیر هوش هیجانی در انعطافپذیری شغلی کارکنان چیست؟
مدیریت بهتر استرس و فشار کاری، پذیرش تغییرات کاری، توان حل مسئله و یادگیری، حفظ انگیزه درونی در شرایط دشوار.
به این مقاله چه امتیازی میدهید؟
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
میانگین امتیاز 5 از 5 (4 رای)
دیدگاهتان را بنویسید